دخترانی که به تجرد قطعی رسیدند برای نیاز جنسی چکار کنند

ساخت وبلاگ

آسيب‌هاي رواني تجرد براي دختران

تجرد طولاني مسئله اي فراجنسيتي است اما براي دختران مسئله و دغدغه اي جدي تر و بحراني تر است و صد البته با آسيب هاي روحي و اجتماعي بيشتري همراه ا ست.

بعضي اتفاقات در زندگي انسان ها بايد در يک دوره زماني خاصي بيفتند تا بيشترين کمک را به پيشرفت انسان بکنند. يکي از اين اتفاقات زمان بندي شده اجتماعي، زمان ازدواج براي جوانان و به خصوص براي دختران است. مسئله بالا رفتن سن ازدواج جوانان، تجرد زيستي و مشکلات ازدواج ديرهنگام به خصوص براي دختران، مسئله اي است که بايد به شکل جدي به آن پرداخته شود.

تجرد طولاني مسئله اي فراجنسيتي است اما براي دختران مسئله و دغدغه اي جدي تر و بحراني تر است و صد البته با آسيب هاي روحي و اجتماعي بيشتري همراه ا ست.

بعد از اعلام خبر تجرد 980 هزار نفر دختر بالاي ۳۰ سال در کشور توسط مدير کل دفتر آمار و اطلاعات جمعيتي سازمان ثبت احوال کشور، زنگ خطر تجرد قطعي براي تقريبا يک ميليون دختر ايراني به صدا درآمد. به همين دليل در ادامه به بررسي بيشتر دلايل اين موضوع، آسيب هايش و راه حل هايي براي کاهش آن خواهيم پرداخت.

تجرد قطعي يعني فرد تا پايان عمر ازدواج نکند

منيژه مسگري کارشناس ارشد مشاوره خانواده درباره استفاده از اصطلاح تجرد قطعي براي دختران بالاي 30 سال مي گويد: تجرد قطعي به معناي آن است که فرد تا پايان عمر ازدواج نکند و بدون داشتن همسر و شريک به زندگي ادامه دهد.

از نظر آماري چون احتمال ازدواج براي زنان در دهه چهارم زندگي شان بسيار کم مي شود مي توان از اصطلاح يا کلمه تجرد قطعي صحبت کرد اما با نگاهي عقلاني و تجربي به اين مسئله، افراد در هر سني مي توانند ازدواج کنند و از فوايد زندگي مشترک بهره مند شوند.

دلايل خودخواسته و ناخواسته تجرد قطعي

مسگري درباره دلايل تجرد قطعي هم مي گويد که دلايل تجرد قطعي هم خودخواسته و هم ناخواسته است. از آن جا که ازدواج بايد همراه با مسئوليت پذيري و قبول برخي از خودگذشتگي ها باشد تعدادي از زنان ترجيح مي دهند فارغ از اين گونه نگراني ها و دلبستگي ها که در زندگي زناشويي وجود دارد، آزاد و رها از هر مسئوليتي در دنياي شخصي خود زندگي کنند که بعدها به اشتباه خودشان پي مي برند.

برخي ديگر به علت سخت گيري ها و وسواس هاي افراطي که در امر ازدواج دارند در عالم مجردي باقي مي مانند اما از سوي ديگر برخي افراد به علت فراهم نشدن زمينه هاي خواستگاري، نداشتن خواستگار مناسب، سخت گيري هاي نابه جاي والدين شان، فراهم نشدن زمينه هاي اقتصادي و دلايل ناخواسته ديگر، بدون تمايل شخصي گرفتار اين پديده مي شوند؛ بنابراين برخي از اين دلايل به خود دختران مربوط است يعني دلايل فردي هستند از جمله: تمايل به داشتن تحصيلات عاليه در خانم‌ها و همراه با آن افزايش سطح توقعات، آرزوي داشتن همسري با تحصيلات بالا، يافتن همسري با شغل ثابت و درآمد خوب، نداشتن جرأت و حس خطر کردن و کمرنگ شدن باورهاي ديني.

دسته اي ديگر از دلايل به عوامل و شرايطي مربوط مي شود که خارج از اختيار و تصميم دختران است يعني دلايل غير فردي يا غير شخصي مانند: نبودن تناسب بين تعداد پسران و دختران آماده ازدواج، سخت گيري‌هاي خانواده ها در شکل گيري زندگي فرزندان، افزايش چشم و هم چشمي ها براي برگزاري مراسم هاي مقدماتي ازدواج، مهريه هاي سنگين، بيکاري پسران و هزينه هاي بالاي مسکن.

آسيب هاي فردي و اجتماعي در تجرد قطعي

اين کارشناس ارشد مشاوره خانواده درباره آسيب هاي تجرد قطعي مي گويد که قطعا مجرد ماندن دختران و پسران به ساختار خانواده و جامعه آسيب وارد مي کند و مهم ترين پيامد آن کاهش زاد و ولد و جمعيت کشور در سال هاي آتي است که همين عاملي براي کاهش شادي و آرامش در بين مردم خواهد بود.

از سوي ديگر اگر نيازهاي روان شناختي، اجتماعي، اقتصادي و فکري هر انساني از طريق خانواده برآورده نشود، ممکن است باعث افزايش آسيب و ناهنجاري در جامعه شود که مي تواند ديگر خانواده ها را درگير کند و حتي در زندگي ديگران هم تاثيرگذار باشد. از سويي ناديده گرفتن اين نيازها و تخليه نشدن آن باعث خشم، افسردگي، ديگر مشکلات فردي و اجتماعي و بداخلاقي هاي رفتاري در روابط بين فردي مي شود.

نکته ديگر اين که سيکل طبيعي در خانواده ها اين است که والدين بايد در دوره اي از زندگي خود، از مشکلات فرزندان فارغ شوند و ميانسالي آسوده اي را طي کنند و وجود دختران مجرد قطعي در خانه اين امر را مختل مي سازد.

تنها راه حل ازدواج است

مسگري با توجه به خبر يک ميليون دختر بالاي 30 سال که در آستانه تجرد قطعي هستند، مي گويد: در حال حاضر بايد از ديد روان شناختي به افراد آموزش داده شود تا با پذيرش مسئوليت و واقع بيني در امر ازدواج، کم کردن توقعات، زندگي در زمان حال و کاهش نگراني هايي که متعلق به آينده است همراه با راهنمايي هاي خانواده و آموزه هاي ديني فرصت هاي مناسب را از دست ندهند و به اين امر مقدس لباس عمل بپوشانند.

البته از ديد اجتماعي هم انتظار مي رود مسئولان با فراهم آوردن زمينه هاي کار، فعاليت، حمايت اقتصادي و کمک به تهيه مسکن، افراد در سن ازدواج را ياري کنند.

آسيب هاي رواني تجرد براي دختران

مهرخانه نيز در اين باره نوشت: دلايل زيادي در ميان دختران براي دير ازدواج کردن يا تجرد قطعي وجود دارد که طيف وسيعي از اين دلايل را از نيافتن شخص مناسب تا کسب استقلال در بر مي گيرد.

دکتر افشار نادري مدرس دانشکده علوم اجتماعي معتقد است که تجرد به هر دليلي که رخ دهد، آثار و آسيب هاي روحي و رواني را با خود خواهد داشت به خصوص در ميان دختران که چه از لحاظ ذاتي و فطري و چه از نظر اجتماعي، موقعيت آسيب زاتري دارند که در ادامه با چندين مورد از اين آسيب ها آشنا خواهيد شد.

افسردگي و کاهش توانايي در تمرکز

عده اي از مراجعان که سن آن ها بالا رفته بود و ازدواج نکرده بودند، اظهار داشتند مدتي است که حالات خاصي پيدا کرده اند که قبلا دچار آن نبوده اند. حالاتي همچون بي حالي و وارفتگي، بي تفاوتي نسبت به لذت ها و رغبت ها، کاهش توانايي در تمرکز و تصميم گيري و تفکر که همگي نشان از افسردگي ا ست.

در غالب پژوهش هاي علمي مشخص شده است که افسردگي در دختران مجرد بيشتر از زنان متاهل است. همچنين ديده شده است که تاخير در ازدواج سبب مي شود که افراد تمايلات طبيعي خود را به تدريج ناديده بگيرند و دچار افسردگي و انزوا شوند.

اگر ازدواج با معيارهاي صحيح و از روي علاقه صورت گيرد، مي تواند از بروز افسردگي جلوگيري کند. در واقع افرادي که ازدواج کرده اند بسيار کمتر در معرض ابتلا به بيماري هاي رواني به خصوص افسردگي هستند.

وسواس زياد در انتخاب

بالا رفتن سن ازدواج يا فرد را به سمت تجرد قطعي سوق مي دهد و يا وي را درگير وسواس در انتخاب مي کند که آن هم نتيجه اي جز تجرد دائم در پي نخواهد داشت.

اتفاقي که در ميان دختران رخ مي دهد و زياد از زبان آن ها مي شنويم، اين است که: «حالا که سن و سال من بالا رفته است بايد انتخابي داشته باشم که ديگران نگويند بعد از اين همه صبر کردن، چرا چنين فردي را انتخاب کردي؟!» اين نکته باعث يک ايده آل گرايي افراطي مي شود که معمولا فرد کمتر کسي را واجد شرايط براي ازدواج خواهد يافت.

افزايش نگراني و احساس ناراحتي

وقتي که دختران به سن ازدواج مي رسند، دائم از آن ها سوال مي شود که چرا ازدواج نمي کنند و اين براي دختران بسيار ناراحت کننده است و زمينه رنجش و نگراني از آينده را براي آنان فراهم مي آورد.

بلاتکليفي و نداشتن هدف درست

عده اي از دختران و به خصوص آن هايي که به شکل اجباري در ورطه تجرد افتاده اند، خود را بلاتکليف مي بينند و نمي توانند هدف درستي را براي خود و زندگي شان برگزينند و راه روشني را پيدا کنند. آن ها همه چيز را به ازدواج و بعد از آن موکول مي کنند. با اين تفکر که هميشه نمي شود خانه پدري زندگي کرد، نمي توانند براي آينده خود برنامه روشني پيش بيني کنند و همه عمر را در بلاتکليفي مي گذرانند.

احتمال افزايش انحرافات

وقتي سن فرزندان مجرد خانواده بالاتر مي رود، احتمال بروز انحرافات در آن ها بيشتر مي شود. البته اين سخن بدان معنا نيست که هر فرد مجرد سن بالا در گروه منحرفان قرار دارد ولي منظور آن است که تعداد افراد منحرف در بين انسان هاي مجرد در مقايسه با افراد متاهل بيشتر است.

نياز جسمي و عاطفي چيزي ا ست که نمي توان به سادگي از آن چشم پوشيد.

احساس سربار بودن

اين حس در ميان بعضي از دختران مجرد که سن شان بالا رفته است، ديده مي شود. دختران در فرهنگ ايراني کمتر امکان زندگي تنها و مستقل را دارند و در عين حال زماني که سن شان از سن معمول ازدواج بالاتر مي رود، اين احساس به سراغ شان مي آيد و با هر صحبتي دچار رنجش و ناراحتي مي شوند.

دخترانی که به تجرد قطعی رسیدند برای نیاز جنسی چکار کنند

آسیب‌شناسی تجرد قطعی در دختران

مسایل زنان و دختران در سال‌های اخیر متعدد و متنوع بوده است. برخی از این مسایل پیش از این نیز وجود داشته‌اند، اما اکنون به حدی از آشکاری و رشد رسیده‌اند که به عنوان هشدار و بحران مطرح می‌شوند. از آن جمله می‌توان به تجرد قطعی دختران اشاره کرد. تأخیر در ازدواج به میزانی است که از مرحله نگرانی برای سن ازدواج، به مرز هشدار در خصوص آمار فزآینده تجرد قطعی دختران رسیده است.

تجرد قطعی به معناي آن است که فرد تا پايان عمر ازدواج نکند و بدون داشتن همسر و شريک به زندگي ادامه دهد. این سن در زنان در بازه 49- 35 سال است. تجرد قطعی مختص زنان نبوده و مردان نیز در این شرایط قرار می‌گیرند. سن تجرد قطعی برای مردان 34- 49 است. آمار تجرد قطعی زنان بیش از مردان است؛ به‌صورتی‌که آمار تجرد قطعي مردان از سال 1345 تا 1390 از 1.5 به 1.8 و براي زنان از 0.8 به 2.8 افزايش یافته است.

تعداد زنان آماده به ازدواج در کشور در فاصله سنی میان 15 تا 29 سال 11 میلیون و790  هزار نفر است که از این تعداد، پنج میلیون و 670 هزار نفر هرگز ازدواج نکرده‌اند. آمار مردان آماده ازدواج در فاصله سنی 20 تا 34 شامل 12 میلیون و 70 هزار نفر است که از این تعداد نیز 5 میلیون و 570 هزار نفر هرگز ازدواج نکرده‌اند. به این ترتیب 48درصد از زنان و 46 درصد مردان، هرگز ازدواج نکرده‌اند. تعداد زنانی که از سن ازدواج آنان( 29 سال) گذشته است، 980 هزار نفر و مردان ( 34 سال) 320 هزار نفر است. این آمارها حاکی از 3 برابربودن تعداد زنانی است که از سن ازدواج آنان گذشته است. در حال حاضر152 هزار نفر، شامل 62 هزار مرد و 90 هزار زن در کشور وجود دارند که تا سن 50 سالگی ازدواج نکرده‌اند.

دلایل افزایش سن و گذر از زمان مطلوب ازدوج برای زنان
1.    تبین مسئله
ازدواج از جمله اتفاقات زندگی هر فرد است که لازم است در زمان مطلوبی رخ دهد تا به بهترین نحو، ثمر دهد. ازدواج امری طبیعی- فردی – اجتماعی است و در هر یک از ابعاد آن، علاوه بر مزایای خاص خود، مسئولیت‌هایی را نیز برای فرد ایجاد می‌کند.

هر فرد پس از عبور از سنی خاص به صورت طبیعی شاهد پیدایی غرایزی است که راه معمول و قانونی برای پاسخ‌گویی به آن در ازدواج پیش‌بینی شده است. این غرایز جنسیت‌پذیر نبوده و در هر دوی زن و مرد شکل می‌گیرند، اما شدت آن در میان مردان بیشتر بوده و به همین دلیل نیز آنان بیشتر داوطلب ازدواج هستند. این مسئله بدین معنی نیست که زنان از این امر برخودار نیستند، بلکه کیفیت و شدت آن با مردان اندکی تفاوت دارد.

ازدواج برای زنان آن‌چنان امر بدیهی و طبیعی است که چنان‌چه کسی از این مرحله عبور نکرده باشد، به عنوان دیگری و غیر، شناخته می‌شود. دلیل این امر هر چه باشد، زنی که ازدواج نکرده است در میان زنان متأهل با نگاه‌های فخرفروشانه، دلسوزانه یا سرزنشگر نگریسته می‌شود. چنان‌چه زنی خود خواسته باشد ازدواجش را تا زمان خاص یا انجام برنامه‌ای به تأخیر ‌اندازد، مورد سرزنش یا قضاوت‌هایی چون خودخواهی، کمبود صفات زنانه و عاطفی یا غلبه صفات مردانه قرار می‌گیرد.

چنان‌چه زنی به دلایلی غیرارادی چون مسایل خانوادگی، مشکلات اقتصادی، نداشتن خواستگار مناسب یا… ازدواج نکرده باشد نیز با وجود نگاه‌های دلسوزانه، به عنوان فردی ناشایست قلمداد می‌شود؛ چراکه توانایی یا کشش مناسب برای جذب مردان و یا خانواده آنان را نداشته است. این زنان به عنوان دختران بدشانس یا ناخواستنی قلمداد می‌شوند. تأثیر این امر بر دختران به حدی است که هویت آنان را به خطر می‌اندازد و حتی خانواده را نیز درگیر می‌کند. والدین این دختران به‌ویژه مادران آن‌ها، از متهمان اصلی این مسئله محسوب می‌شوند که شرایط لازم برای ازدواج فرزند دختر خود را فراهم نکرده‌اند و یا در شیوه تربیتی آنان ایرادی وارد بوده است که تاکنون کسی خواستار جدی فرزندشان نبوده است.

سرزنش خود و ناتوانی از یافتن دلیل اصلی که معمولاً در بین عوام مردم به عوامل فردی و بدشانسی تعبیر می‌شود، خانواده‌ها را به سمت سرزنش دختران نسبت دادن ناکارآمدی و ناشایستگی یا به‌اندازه کافی خوب و مناسب‌نبودن آنان سوق می‌دهد. برخی خانواده‌ها با انجام اعمال جراحی زیبایی اقدام به تغییر در ظاهر دختران خود کرده تا آنان را خوشایندتر جلوه دهند. برخی دیگر نیز در عملی شتاب‌زده تنها برای رهایی از داشتن دخترانی در خانه آنان را به ازدواج‌های شتاب‌زده مجبور می‌کنند. در برخی موارد نیز دختران خود داوطلب ازدواج‌های شتاب‌زده می‌شوند که عواقب ناخوشایندی چون درگیری در یک زندگی تلخ و ناخوشایند و طلاق را رقم می‌زند. آن‌چه گفته شد جهت نمایش میزان اهمیت ازدواج در جامعه ایرانی است.

2.    تجرد و عواقب آن
مسئله ازدواج دختران در سنین مناسب به چند موضوع مهم گره خورده است: سلامت اخلاقی- روانی جامعه، هویت و جمعیت. سلامت اخلاقی جامعه در گرو همراه‌بودن زن و مرد در سنین جوانی و برطرف‌کردن نیازهای غریزی است. چنان‌چه این مهم در زمان مناسب صورت نگیرد، افراد رأساً برای حل آن تصمیم‌گیری می‌کنند. این تصمیم چه سرکوب این غریزه باشد و چه بی‌بندوباری جنسی، هر دو سلامت جامعه را در معرض خطر قرار خواهد داد.

دختران جوانی که همسری در کنار خود ندارد، حتی از طریق شرعی، توان پاسخ‌گویی به نیاز خود را ندارد؛ زیرا بستر و زمینه اجتماعی اجرایی‌شدن موارد شرعی مهیا نیست. البته در کنار این مسئله باید متذکر شد که یکی از کارکردهای این برخورد شدید، حفظ دختران از گرفتارشدن در دام مردانی است که به قصد هوس‌بازی و تنوع‌طلبی، زنان را فریب می‌دهند. بسیار کم اتفاق می‌افتد که زنان تنها به دلیل برطرف‌کردن نیاز جنسی خود وارد رابطه‌ای شوند، اما برای مردان، اغلب برقراری رابطه تنها به دلیل لذت است و پس ازآن تعهدی بر خود نمی‌بینند که طرف دیگر رابطه در چه شرایطی قرار دارد.

از دیگر کارکردهای این عکس‌العمل شدید جامعه، جبران روحیه عاطفی و اعتماد زودهنگام زنان به مردان است. پژوهش‌های اجتماعی مؤید آن است که اغلب زنان با تمام عواطف و احساسات خود و به امید یافتن همراه و همسر، وارد روابط می‌شوند؛ درحالی‌که هدف اکثر مردان، لذت‌بردن از زنان است. به این ترتیب زنان و مردان با دو رویکرد متفاوت، مخالف و متضاد وارد یک رابطه شده و به شنیده عاقبت بسیاری از این روابط، زنان بازنده این ماجرا هستند. به این ترتیب است که با وجود زیاده‌روی جامعه در برخورد با زنان مجرد در برآورده‌کردن نیاز خود، این امر به عنوان سپر دفاعی برای آنان کارکرد داشته است. در این شرایط اگرچه زنان دچار فشارهایی ناشی از سرکوب نیازهای طبیعی خود هستند، اما از اسیرشدن در دستان مردان متعدد و تجربه شکست‌های عاطفی در امان می‌مانند.

اما سرکوبی غرایز نیز عواقب خاص خود را دارد. سرکوبی غرایز سبب می‌شود فرد نشاط و شادابی خود را از دست بدهد. مسئله مهم در این زمینه، گذر جمعیت جامعه از جوانی به میانسالی است. چنان‌چه نیروی جوان و فعال جامعه، گریزگاهی برای برطرف‌کردن نیازهای غریزی خود نداشته باشد و به سرکوب آن اقدام کند، جامعه با مشکل مواجه خواهد شد: افزایش خشونت و عصبانیت، افسردگی، مشکلات جسمی ‌و بیماری، کاهش انگیزه و بی‌هدفی، غلبه روحیه رخوت و کاهش شادی در میان افراد و… . کاهش و فرسایش نیروی جوانی در اثر این عارضه، سبب می‌شود میانسالی در کشور زودتر از حد معمول اتفاق افتد که خود مشکلات دیگری را به همراه دارد.

دومین مسئله که با مسئله اول ذکرشده بی‌ارتباط نیست، سردرگمی ‌هویتی است. دختران پس از طی دوران نوجوانی اگر وارد زندگی تأهلی نشوند، از جهت هویتی دچار مشکلات متعدد می‌گردند؛ زیرا هم از حیث غریزی و هم از سوی جامعه، بخش مهمی از هویت دوره جوانی برای آنان، با ازدواج، همسری و مادری معنا پیدا می‌کند.

سومین مسئله مربوط به تجرد قطعی، بحث جمعیت است. زنان در امر جمعیت و فرزندآوری از اهمیت خاصی برخوردارند. مسئولیت اصلی در امر بارداری و به‌دنیا آوردن فرزندان سالم، بر عهده زنان است؛ چراکه طبیعت سازوکارهای پرورش فرزند را در زنان قرار داده و البته آن را در بازه زمانی خاصی نیز تنظیم کرده است. به این ترتیب این موهبت در اختیار زنان قرار داده شده است تا در سال‌های جوانی فرزندانی به‌دنیا آورند و در آغوش مهر خود نسل آینده را برای جامعه تربیت کنند. اگرچه مردان نیز در امر فرزندآوری نقش دارند، اما برای آنان، بازه زمانی خاصی وجود ندارد. محدودیت در فرزندآوری بیشتر متوجه زنان است و این خود دلیل دیگر اهمیت ازدواج به‌هنگام برای زنان است.

افزایش سن ازدواج در سال‌های اخیر بر مسئله بارداری زنان نیز تأثیر داشته است. آمارها بیان‌گر آن است که الگوي سني باروري مادران در سال 85، 20 تا24  سال بوده است كه اين رقم در سال 90 به 25 تا 29 سال افزايش يافته است. به این ترتیب الگوي باروري مادران در سال‌هاي اخير تحت‌تأثير مستقيم افزايش سن ازدواج بوده است. این امر در میان‌مدت، موجب كاهش نرخ مواليد شده و به مرور ميزان رشد جمعيت را به صفر و حتي منفي می‌رساند.

مسئله جمعیت و فرزندآوری علاوه بر ابعاد ساختاری آن، دارای ابعاد فردی و اجتماعی با اهمیتی برای زنان است. به مانند مسئله ازدواج، تجربه مادری و فرزندآوری نیز از اتفاقات طبیعی زندگی زنان تلقی می‌شود. همان‌گونه که ازدواج‌نکردن، زنان را به “دیگری” تبدیل می‌کند، خودداری ارادی یا ناتوانی از تجربه مادری نیز از دیگر عوامل تبدیل زنان به “دیگری” است.

مادری چنان در سرنوشت زنان جا گرفته است که کمتر زنی بنا به تصمیم خود از این تجربه سر باز می‌زند. تصویر مادری به عنوان امری مقدس، در جامعه چنان ریشه دارد که زنان خود مشتاق تجربه آن هستند.

3.    دلایل تجرد دختران
با توجه به مطالب پیش‌گفته تاکنون، روشن شده است که دختران مجرد از بخش مهمی ‌از جریان اجتماعی باز می‌مانند. تجرد، دختران را از بخش مهمی ‌از هویت اجتماعی به عنوان فرد متأهل و پس از آن تجربه مادری محروم خواهد کرد. این دو از جمله مواردی است که جایگزینی برای آن وجود ندارد. بنابراین دختران مجرد دو مرحله از زندگی اجتماعی را که در رشد فردی آنان نیز مؤثر است، طی نکرده و تصویر هویتی ناکاملی از خود دارند. عوامل متعددی در این وقوع این رخداد مؤثر است که در دو دسته‌بندی کلی عوامل مربو ط به مردان و زنان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

3.1.    عوامل مربوط به مردان
3.1.1.    عدم تمایل مردان به ازدواج
عدم تمایل مردان به ازدواج به دلایل متعددی رخ می‌دهد. از جمله مهم‌ترین آن بار مالی و مسئولیت‌های قانونی است که یک مرد در قبال زندگی رناشویی برعهده دارد. حواشی اقتصادی زندگی متأهلی برای مردان در شرایط فعلی به حدی زیاد است که مردان توانایی و تمایلی برای پرداخت آن ندارند. در حال حاضر چنان‌چه مردی بخواهد یک زندگی معمولی را آغاز کند، باید متعهد به پرداخت مخارجی چون هزینه مراسم عروسی، هزینه هدایا، تهیه منزل، تهیه هدایا در مراسمات متعدد در فاصله میان نامزدی یا جشن عروسی و… باشد. در کنار این موارد، آن‌چه مردان را بیش از همه نگران می‌کند، مهریه‌هایی است که پرداخت آن در صورت درخواست زن، بر مرد لازم می‌شود. چشم‌وهم‌چشمی‌ یا قرارگرفتن در موقعیت‌های احساسی یا تحمیل بزرگان فامیل، سبب می‌شود مردان، متهعد به پرداخت مبالغی شوند که در اکثر موارد توانایی آن را ندارند. بار این حجم تعهد مالی به میزانی است که بسیاری از مردان جوان، خود را ناتوان از تأمین آن دیده و از ازدواج صرف‌نظر می‌کنند.

دلیل دیگر در بی‌میلی مردان به ازدواج، فراهم‌بودن شرایط تجرد و امکان تأمین نیازهای جنسی است. تا زمانی نه چندان دور، دوره مردانگی زمانی آغاز می‌شد که پسر جوان مسئولیتی یک زندگی را برعهده داشته باشد، اما در شرایط حاضر، جامعه تجرد مردان را به خوبی تحمل می‌کند. افزایش دوران مجردی برای مردان به هویت و شخصتی اجتماعی آنان ضربه‌ای وارد نمی‌کند و بلکه مورد تشویق و تحسین دیگر مردانی قرار می‌گیرد که درگیر تأمین هزینه‌های زندگی هستند. تجرد و استفاده از آزادی و فراغت‌های خاص و همچنین ترس از مسئولیت‌پذیری، سبب شده است که مردان جوان ازدواج خود را به تأخیر اندازند.

جایگزینی سنخ‌هایی از روابط زن و مرد در ازای ازدواج، از دلایل دیگر عدم تمایل به قبول مسئولیت زندگی است. مهم‌ترین دلیل مردان برای آغاز زندگی زناشویی، برطرف‌کردن نیازهای جنسی و پس از حس آرامش ناشی از آن، کسب هویت مردانه و مسئولیت‌پذیری است، اما اکنون فشارهای پیش‌گفته، در کنار فراهم‌بودن زمینه تأمین نیاز جنسی و همچنین امکان تجربه‌های متنوع در این زمینه، مردان جوان را از تشکیل زندگی خانوادگی و متعهدشده به یک زن، دور می‌کند.

سومین دلیل ادامه‌دارشدن تجرد مردان، حاکم‌بودن روحیه فردگرایی و لذت‌طلبی در جامعه است. در شرایطی که شخص، از تمامی ‌تعهدات و ارتباطات مهم‌تر تلقی می‌شود، متعهدشدن به یک رابطه، بی‌معنی جلوه می‌کند. مرد جوان در این شرایط در پی لذت حداکثری از شرایط فراغت است و تمایلی به درگیری در روابطی ندارد که برای او به نوعی محرومیت از تمامی ‌لذت‌هایی است که در شرایط حاضر در اختیار او قرار دارد. به این ترتیب با جمعیتی از مردان جوان مرفهی مواجه هستیم که با وجود داشتن امکانات، تمایلی به ازدواج ندارند.

3.1.2.    هنجارهای ازدواج
از دیگر عوامل افزایش تجرد دختران مربوط به هنجارهایی است که جامعه در خصوص ازدواج تعیین کرده است. از آن جمله می‌توان به سن ازدواج و تمایل مردان و خانواده‌های آنان به ازدواج فرزندشان با دخترانی کم‌سن اشاره کرد. از این پدیده با عنوان تمایل مردان به جوان‌همسری یاد می‌شود. جوان‌همسری به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن مردان تمایل دارند با زنانی در فاصله سنی 3 تا 5 سال و بیشتر ازدواج کنند. به این ترتیب مرد جوان 30 ساله تمایل به ازدواج با دختران 25 تا 27 ساله دارد، اما درخصوص یک مرد 40 ساله، این تمایل همچنان پابرجاست و او نیز تمایل دارد با دختران جوان 20 تا 30 سال ازدواج کند.

این امر به دلایل متعددی رخ می‌دهد. نخستین دلیل آن از توصیه روان‌شناسان سرچشمه می‌گیرد. ازآن‌جاکه رشد عقلی و بلوغ دختران در سنین کمتری نسبت به پسران اتفاق می‌افتد، جهت پرکردن این خلأ، به دختران جوان توصیه می‌شود که با مردانی بزرگ‌تر از سن خود ازواج کنند تا مشکلات و اختلافات ناشی از پختگی و بلوغ اجتماعی و عاطفی کمتر مجال بروز یابند.

دلیل دیگر، جوانی و شادابی و توانایی فرزندآوری است. توصیه‌های پزشکی در امر بارداری که سن مناسب این اتفاق را در فاصله 20 تا 35 سالگی دانسته و بارداری پس از این سن را برای مادر و کودک خطرناک می‌داند، سبب شده است که مردان تمایل داشته باشند با دختران کم‌سال‌تر از خود ازدواج کنند. این مسئله در خصوص مردان با سنین بالا نیز مطرح است و آنان نیز تمایل دارند برای داشتن فرزندان سالم، با زنان بسیار جوان‌تر از خود ازدواج کنند.

دلیل سوم در انتخاب همسران جوان از جانب مردان به‌ویژه مردانی که در سنین بالا ازدواج می‌کنند، جبران طراوات و شادابی ازدست‌رفته آنان است. همچنین احساس تشخص و قدرت ناشی از همراه داشتن همسران جوان در کنار مردان میانسال را نیز نباید دست کم گرفت.

3.2.    عوامل مربوط به زنان
3.2.1.    عوامل ارادی
معنای اراده را معمولاً تصمیم اندیشیده‌شده می‌دانند. به آن معنا که فرد جوانب امری را سنجیده باشد و با توجه به سود و زیان آن تصمیمی‌ را اتخاذ و خود را متعهد به عواقب و پیامدهای آن می‌داند. بر اساس این تعریف، دختران جوانی که با تصمیم ارادی خود به انتخاب تجرد دست زده باشند، اندک است. آن‌چه به عنوان عوامل ارادی در انتخاب تجرد معنا می‌شود، به تعبیری درگیری در فضای هیجانی است که بخش از آن را جامعه و بخش دیگر را تبلیغات جامعه مدرن و جنبش زنان برای دختران جوان ایجاد کردند.

آن‌چه معمولاً به عنوان دلیل خودخواسته دختران برای به تأخیر انداختن ازدواج یا تصمیم قطعی بر انتخاب تجرد بیان می‌شود، تحصیلات و اشتغال زنان است. فراهم‌آوردن امکان ورود زنان به حوزه تحصیلات دانشگاهی و تخصصی، سبب شد که زنان به کشف جنبه‌هایی از زندگی و استعدادهای خود پی برند که در زندگی‌های متأهلی کمتر مجال بروز و ظهور دارد. درگیری در بحث‌های علمی ‌و امکان کشف و اختراع و سهیم‌شدن در جریان علمی، به زنان فرصتی برای نمایش توانایی خود داد. این اتفاق اگرچه برای همه زنان در این سطح عالی رخ نداد، اما برای برخی از زنانی که به دانش عشق می‌روزیدند، فرصت مغتنمی ‌بود. برای این دسته از زنان، درگیری در زندگی متأهلی و مسئولیت‌های فرهنگی و اجتماعی که از آنان انتظار می‌رود، مانعی در این مسیر بوده است که این زنان را به سمت انتخاب تجرد پیش برده است.

گروه دیگری از زنان تحصیل‌کرده، اما به دلیل دیگری از ازدواج بازمانده‌اند. تحصیلات و پس از آن امکان اشتغال، برای دسته‌ای از زنان منجر به بالارفتن سطح توقعات این زنان از مردان شد. ازآن‌جاکه روال معمول بر بالاتربودن سطح مردان از زنان در ازدواج است، آنان با وجود تحصیلاتی که انتظار می‌رود بر اساس آن هنجارهای غیرمفید را نادیده بیانگارند، به این رسم تن داده و حاضر به ازدواج با مردانی در شرایط مالی و تحصیلی پایین‌تر از خود نشدند. این امر اگرچه تقصیر زنان قلمداد می‌شود و به‌خاطر آن سرزنش می‌شوند، اما بخشی از این تقصیر متوجه فرهنگ و متولیان فرهنگی است که به این روند دامن زده و مانع سرزنش زنی که با فرد مناسبی در موقعیت پایین‌تر از خود ازدواج کرده است، نشدند.

دسته سوم از زنان که از ازدواج صرف‌نظر کرده‌اند، زنانی هستند که نه خود امکان تهیه امکانات مالی ازدواج و مسایلی چون جهیزیه را داشته‌اند و نه خانواده آنان امکان فراهم‌کردن آن را دارد. مسایل اقتصادی ناشی از تهیه لوازم زندگی که امروزه در جریان چشم‌وهم‌چشمی‌ها، تبدیل به فرآیند پیچیده و پایان‌ناپذیری شده است، دلیل بخشی از دخترانی است که از ازدواج بازمانده‌اند. این تقصیر نیز تنها متوجه خانواده دختر نیست، بلکه بخشی از آن، متوجه خانواده مردان جوان است که جهیزیه عروس را مایه فخر و مباهات خود می‌دانند و حاضر به ازدواج با دختران خانواده‌های فقیر نمی‌شوند.

به این ترتیب می‌توان گفت تنها گروه اول زنان با علم به عواقب تجرد برای خود و با تصمیم برای وقف خود درجامعه علمی، ‌به تجرد خودخواسته تن داده‌اند و گروه‌های دیگر، برای انتخاب تجرد، تصمیمی‌که بتوان آن را خودخواسته نامید، اتخاذ نکرده‌اند.

4.    عوامل غیرارادی
نخستین دلیلی که برخی از دختران را به گذر از سن ازدواج رسانده است، مربوط به خانواده آنان می‌شود. بخشی از اهیمت فرزندان برای خانواده، جبران زحمات و مرارت‌هایی است که والدین برای به ثمررساندن آنان متحمل شده‌اند. برای برخی خانواده‌ها این ثمردهی در میزان افتخاری است که فرزندان با ازدواج‌های خود به خانواده می‌بخشند. این امر موجب سخت‌گیری خانواده در انتخاب همسر برای دختران شده و در برخی موارد این سخت‌گیری‌ها مانع از ازدواج دختران جوان و افزایش سن آنان می‌شود.

بخشی دیگری از این سخت‌گیری‌ها مربوط به جو ناامنی است که در سال‌های اخیر بر ازدواج حاکم شده است. رفتار برخی مردان جوان که پس از ازدواج زنان را مورد خشونت قرار می‌دهند یا انواع آزارها را بر آنان تحمیل می‌کنند، امکان کتمان اعتیاد در آزمایش‌ها و آشکارشدن آن پس از ازدواج و مسایلی از این قبیل، سبب شده است که خانواده‌ها برای تأمین و تضمین آینده دختران خود شروطی از قبیل مهریه‌های سنگین یا گرفتن حق طلاق یا حضانت فرزندان را درخواست کنند. ازآن‌جاکه فرهنگ جامعه همچنان این شروط را را امری ناپسند می‌داند و مردان جوان نیز حاضر به دادن چنین تعهداتی نمی‌شوند، این امر تبدیل به مانعی برای ازدواج دختران جوان شده است.

دلیل دوم از عوامل غیرارادی مربوط به دخترانی است که خانواده آنان به کمک احتیاج دارند. دخترانی که والدین پیر یا ازکارافتاده یا فقیری دارند که نیازمند رسیدگی هستند، کمتر قادر به یافتن مردی می‌شوند که تمایل داشته باشد در این شرایط همراه آنان باشد. شانس ازدواج این گروه از دختران، بع‌واسطه درگیری‌های خانواگی و ایثار و فداکاری آنان، بسیار پایین است.

سومین دلیلی که مانع ازدواج دختران است، مهاجرت مردان است. این اتفاق که بیشتر در روستاها جریان دارد، سبب می‌شود که دختران روستایی داوطلبی برای ازدواج نداشته باشند. به این ترتیب است که چندهمسری و ازدواج موقت در میان مردان روستایی، متداول‌تر از شهرها است.

چهارمین دلیل تجرد زنان، جوان‌همسری و خودداری از همسان‌همسری در میان مردان است. تمایل مردان به ازدواج با دختران جوان‌تر از خود به دلیل یک هنجاری فرهنگی است و هیچ‌گونه دلیل علمی ‌ندارد. تغییر این تمایل به همسان‌همسری و همسن‌گزینی، می‌تواند در کاهش آمار دختران مجرد مؤثر باشد.

بحث و نتیجه‌گیری
از زمانی نه چندان دور زمزمه‌هایی حاکی از افزایش سن ازدواج دختران و پسران به گوش می‌رسد، اما اکنون تبدیل به نگرانی‌های عمیق درباره تجرد قطعی بخش از جمعیت جامعه شده است. اهمیت و نگرانی ویژه در این زمینه مربوط به زنان است؛ اگرچه در تعیین سن تجرد قطعی بازه زمانی خاصی برای مردان نیز تعیین شده است، اما واقعیت آن است که جامعه، تجرد و زندگی مجردی مردان را تحمل کرده و در برابر آن بازخوردی منفی خاصی نشان نمی‌دهد. مردان در هر سنی می‌توانند به ازدواج اقدام کرده و حتی مورد تشویق نیز قرار گیرند.

محل و موضوع نگرانی، ازدواج و تجرد زنان است. این اهمیت از چند وجه مورد نظر است. بحث اول عدم تأمین نیازهای اقتصادی این گروه از زنان است. هم‌اکنون آمارها حاکی از افزایش دختران خودسرپرست مجردی شده است که یا به تنهایی زندگی می‌کنند و یا از مرز سی سالگی گذشته و مسئولیت خانواده خود را برعهده دارند. اغلب این زنان در شرایط شغلی مناسب قرار ندارند و یکی از گروه‌های در معرض هشدار زنانه‌شدن فقر در جامعه هستند

موضوع دیگری که بحث تجرد قطعی زنان را نگران‌کننده می‌سازد، جمعیت است. وجود 980 هزار دختر بالای سی سال در کشور که هنوز ازدواج نکرده‌اند و در حال از دست دادن سال‌های سلامت بارداری خود هستند، خلأ جمعیتی بسیار بزرگی را پیش روی جامعه قرار خواهد داد.

سومین نگرانی در حوزه تجرد زنان، مسایل روحی و عاطفی این بخش از جمعیت است. فشارهای فرهنگی ناشی از تجرد و انتخاب‌نشدن با وجود داشتن خصیصه‌های لازم برای همسری، سبب ناامیدی، سرگردانی، بلاتکلیفی و بی‌هدفی بخشی از جمعیت فعال کشور است که جامعه نیازمند شور و انرژی آنان برای گذران امور خود است. آمار‌ها بیان‌گر آن است که مرگ‌ومیر 80 درصد دختران مجرد و 60 درصد زنان مطلقه بیشتر از زنان متأهل است.

ازدواج، تأهل و زندگی خانوادگی برآورده‌کننده نیازهای اساسی و خاصی در افراد است که جایگزین دیگری ندارد. چنان‌چه فرد نتواند این نیازها در خانواده بیابد، به بیرون از خانواده کشیده خواهد شد. تأمین نیازهای عاطفی و جنسی، چهارمین موضوع نگرانی دختران مجرد است. جامعه در خصوص تأمین نیازهای جنسی مردان سخت‌گیری کمتر و تساهل بیشتری از خود نشان می‌دهد، اما در خصوص دختران، برخوردهای سخت‌گیرانه و کیفری اعمال می‌شود. این امر یا منجر به ایجاد رابطه‌های پنهانی می‌شود که آرامشی برای دختران به‌همراه نداشته و بیشتر آنان را مضطرب و آشفته می‌کند و یا به سرکوبی غرایز یا خودارضایی ختم خواهد شد. هیچ‌یک از این راه‌کارها تأمین‌کننده سلامت جنسی دختران نبوده و عواقب جانبی را در پی خواهد داشت.

سخن آخر آن‌که چنان‌چه تقسیم‌بندی از میزان کنشگری زنان و مردان در افزایش سن ازدواج انجام شود، بخش اعظم آن متوجه مردان خواهد بود. در جامعه‌ای که گام نخست جهت ازدواج از جانب مردان برداشته می‌شود، مسئولیت مستقیم ازدواج را متوجه مردان می‌کند؛ اگرچه سهم زنان در این اتفاق ناخوشایند کم نیست، اما به نظر می‌رسد مردان با داشتن ویژگی‌هایی چون حس مسئولیت‌پذیری و تعهد، قادر به جبران تفاوت‌های تحصیلی و شغلی هستند.

بخش اعظم مشکلات جامعه زنان به عدم همراهی مردان در درک و به‌رسمیت‌شناختن تغییر در فضای ذهنی و سلایق زنان است. به این ترتیب است که حل این مشکل در کنار فراهم‌ساختن بستر ازدواج‌های آسان و کم‌هزینه، نیازمند تلنگری به مردان در درک شرایط جدید زنان و به‌رسمیت‌شناختن آن است. مقاومت در برابر این امر از جانب مردان و اصرار بر داشتن زن سنتی از دختران مدرن امروزی، با در نظرگرفتن حضور رو به رشد آنان در عرصه اقتصاد و حمایت‌های دولتی از زنان مجرد و دختران خودسرپرست، آنان را بیش از پیش از امر ازدواج و تشکیل خانواده دور خواهد کرد.

سایر مطالب مرتبط:

سیموری خنج...
ما را در سایت سیموری خنج دنبال می کنید

برچسب : دخترانی, نویسنده : ایمان اصلاحی simori بازدید : 214 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 13:39